متن زیر را رضا علیجانی به مناسبت کشته شدن حسین همدانی سردار سپاه در پیج شخصی اش منتشر کرده است:
گاهی اوقات زودتر مردن (همانند برعکسش؛ عمری طولانی تر داشتن)
نوعی عاقبت به خیری برای کسانی می آورد! اگر امثال سردار همدانی ها زودتر می مردند
شاید یکی از ده ها قهرمان دفاع از استقلال و تمامیت ارضی کشور می بودند و نه قصاب
جنبش سبز و... و اگر امثال لاجوردی و حسین شریعتمداری و ... نیز چنین سرنوشتی پیدا
می کردند شاید حالا جزء قهرمانان دفاع از آزادی بودند. ادبیات مذهبی از این فراز و
نشیب رفتار و کردار آدم ها به عنوان «حبط عمل» (نابودی اعمال خوب و خیر) یاد می کند
همان گونه که اتفاق وارونه اش را «توبه» می نامد. چه بسیار کسان که در زمان شاه در
صف آزادی خواهان بودند و اینک در رده دژخیمان اند؛ چه بسیار کسان که در ابتدای
انقلاب در صف سرکوبگران بودند و اینک در صف آزادی خواهان اند و ... .
این تجربه تاریخ گذشته نیست. الان نیز در جریان است. در همین نزدیکی ما و شاید حتی در درون خود ما. چه بسیار کسان خواهند بود که اینک در کسوت آزادی خواهان اند و فردا روزی در صف دژخیمان خواهند بود. و برعکس.
اما آیا این یک اتفاق ناگهانی است و یا استعداد و ظرفیت و پتانسیلی از قبل وجود داشته و به چشم نمی آمده است و از کنارش بی اعتناء می گذشته ایم. کسی که امروز در صف استبداد و سرکوب ایستاده است اما در وجودش «خرد» یا «انصاف»ی دیده می شود استعدادی دارد برای راه یافتن و توبه و در صف حق و حقیقت و حقوق مردم ایستادن و برعکس کسی که امروز ظاهرا در همین صف ایستاده است اما جاه طلبی و غرور و موقعیت طلبی نشان می دهد و یا خواسته های فردی اش را لای لفافه اهداف جمعی پنهان می کند و یا برای رسیدن به هدف هایش از روش های کثیف استفاده می کند؛ پتانسیل فراوانی دارد برای تبدیل شدن به چیز دیگری که امروز تصور نمی شود. اما درس های مکرر تاریخ نشان می دهد خیلی باید مراقب خودمان و پیرامون مان به خصوص در رابطه با «منش» و «روش» های رفتاری باشیم.
تجربه نهفته در ادبیات اخلاقی و دینی می گوید « دروغ» سرمنشاء بسیاری از خصایص منفی است. تجربه زندگی آموخته است کسانی که برای رسیدن به اهداف شان به راحتی« دروغ» می گویند و یا به دیگران «تهمت» می زنند استعداد سرشاری برای استحاله دارند. و این یک تجربه بزرگ زندگی است که دشمن با شرافت بسی قابل تحمل تر است تا دوستی که در دشمنی، شرافتش را به حراج می گذارد... این درسی است که امروز با خبر مرگ سردار همدانی بار دیگر در گوش مان زنگ می زند. کسی که در جنبش سبز که جنبشی علیه دروغ بود، دروغ بسیار گفت و تهمت بسیار زد...
این تجربه تاریخ گذشته نیست. الان نیز در جریان است. در همین نزدیکی ما و شاید حتی در درون خود ما. چه بسیار کسان خواهند بود که اینک در کسوت آزادی خواهان اند و فردا روزی در صف دژخیمان خواهند بود. و برعکس.
اما آیا این یک اتفاق ناگهانی است و یا استعداد و ظرفیت و پتانسیلی از قبل وجود داشته و به چشم نمی آمده است و از کنارش بی اعتناء می گذشته ایم. کسی که امروز در صف استبداد و سرکوب ایستاده است اما در وجودش «خرد» یا «انصاف»ی دیده می شود استعدادی دارد برای راه یافتن و توبه و در صف حق و حقیقت و حقوق مردم ایستادن و برعکس کسی که امروز ظاهرا در همین صف ایستاده است اما جاه طلبی و غرور و موقعیت طلبی نشان می دهد و یا خواسته های فردی اش را لای لفافه اهداف جمعی پنهان می کند و یا برای رسیدن به هدف هایش از روش های کثیف استفاده می کند؛ پتانسیل فراوانی دارد برای تبدیل شدن به چیز دیگری که امروز تصور نمی شود. اما درس های مکرر تاریخ نشان می دهد خیلی باید مراقب خودمان و پیرامون مان به خصوص در رابطه با «منش» و «روش» های رفتاری باشیم.
تجربه نهفته در ادبیات اخلاقی و دینی می گوید « دروغ» سرمنشاء بسیاری از خصایص منفی است. تجربه زندگی آموخته است کسانی که برای رسیدن به اهداف شان به راحتی« دروغ» می گویند و یا به دیگران «تهمت» می زنند استعداد سرشاری برای استحاله دارند. و این یک تجربه بزرگ زندگی است که دشمن با شرافت بسی قابل تحمل تر است تا دوستی که در دشمنی، شرافتش را به حراج می گذارد... این درسی است که امروز با خبر مرگ سردار همدانی بار دیگر در گوش مان زنگ می زند. کسی که در جنبش سبز که جنبشی علیه دروغ بود، دروغ بسیار گفت و تهمت بسیار زد...