سکانس اول:خیابان راهنمایی مشهد
ساعت 6 بعد از ظهر ؛ هوا کم کم خنک شده است.مردم نیز از فرصت استفاده می کنند وبه خیابان میزنند.وارد خیابان راهنمایی می شوم.مردم شهر مشهد اکثرا برای خرید پوشاک و غیره به این خیابان می آیند.جایی که زنان و دختران آنرا بهترین مکان برای خرید کیف و کفش و مانتو می دانند.در ورودی خیابان اولین چیزی که نظر هر عابری را به خود جلب می کنند خودروهای پلیس است.بیشمار خودرو.هر بیننده ای در نگاه اول از خود می پرسد چه اتفاقی افتاده است.آیا حمله ای تروریستی صورت گرفته؟.با کنجکاوی وقتی به نوشته روی خودروهای نیروی انتظامی توجه می کنی تازه متوجه موضوع می شوی.گشت ویژه ارشاد نیروی انتظامی !
4 الی 5 خودروی ون و مینی بوس نیروی انتظامی در محل مستقر هستند.در هر خودرویی تعدادی دختر جوان دیده می شوند.گویی اینان قاتلین و مجرمان تحت تعقیبی هستند که سرانحام با بسیج کلیه نیروهای پلیس دستگیر شده اند.چندین نیروی انتظامی نیز در دو سمت خیابان مستقرر هستند و با دقت وضیعت پوشش مردم در حال عبور را بررسی می کنند.کسی از نگاه تیز بین آنها در امان نیست.
سکان دوم :خیابان جنت مشهد
در واقع قلب بازار مشهد .یکی از پرترددترین خیابانهای مشهد.اکثر طلافروشی های مشهد در این خیابان است.در ساعات اوج شلوغی تعدادی سارق با کمال خونسردی وارد یکی از طلافروشی های معروف خیابان می شوند. دو فروشنده و شاگرد آنها را با اسلجه به قتل می رسانندو سپس کرکره های مغازه را پایین می کشند.با آرامش تمامی طلا و چواهرات را جمع آوری می کنند حتی کلیه دوربین های امنیتی و کامپیوتر مغازه را نیز جمع کرده و به راحتی متواری می شوند.چندین ساعت بعد از حادثه خانواده های نگران فروشندگان به مغازه مراجعه می کنند و نهایتا با اجساد غرق در خون آنها مواجه می شوند.گویی سالها از این حادثه وحشت ناک گذشته است و کسی خبر دار نشده است.اوضاع خیابان با شنیدن این خبر آشفته می شود.مردم از خود می پرسند چگونه سارقان در روز روشن با خونسردی دست به چنین جنایتی زدند.مگر نیروی انتظامی در این منطقه حضور ندارد؟ چگونه است که این حادثه سومین جنایت در این چند ماهه در مشهد بوده است؟
سوالی که نا خودآگاه ذهنم را به خیابان راهنمایی هدایت میکند.نمی دانم چرا!
۱۳۸۹ مرداد ۲۱, پنجشنبه
اشتراک در:
پستها (Atom)